همه نگران لیلا هستند لیلا در خانه صدف است که فکرت به دیدنش می رود لیلا با گریه می گوید من خودم را می کشم فکرت می گه بلند شو و خودت را جمع و جور کن هنوز بابا و مامان از این رسوایی در نیامدند که تو می خوای با این کارت بیشتر انها را بشکنن باید تکلیف زندگی ات را روشن کنی
بیشتردرادامه مطلب