loading...
تیک ناب
dokhtarealmas بازدید : 294 سه شنبه 05 اسفند 1393 نظرات (0)

داستان این فیلم درباره خانواده علیرضا خان است که شامل چهار دختر به نام های فکرت لیلا نجلا و عایشه و یک پسر به نام شوکت است. نجلا در دانشگاه قبول می شوند و همه تصمیم می گیرند که با هم به پایتخت بیایند. همه افراد خانه با رسیدن به استانبول عوض می شوند انها به خانه ی علیرضا خان می روند این خانه یادگار بچگی اوست در این میان زن همسایه و دخترش صدف هم به انها اضافه می شوند که در تمیز کردن خانه به انها کمک می کنند صدف از همان اول عاشق شوکت می شود ولی شوکت به او به چشم خواهرش نگاه می کند.

بیشتردرادامه مطلب

او در امتحان بانک شرکت می کند و قبول می شود و در انجا با زنی متاهل به نام فرخنده اشنا می شود. فرخنده خودش را مجرد جا می زند و حسابی روی مخ شوکت کار می کند. شوهر فرخنده متوجه می شود و فرخنده مجبور می شود که شوهرش را به شوکت معرفی کند شوکت خودش را از فرخنده دور می کند اما فرخنده دست برنمی دارد و می گوید من می خواهم طلاق بگیرم و شوکت را به خانه اش می کشد که شوهرش می رسد شوکت از پنجره فرار می کند فرخنده خودش را الکی زخمی می کند و به شوکت می گوید شوهرش او را زده است خلاصه طلاق می گیرد. شوکت او را به خانواده اش معرفی می کند ولی علیرضا خان قبول نمی کند و در اخر شوکت می گوید اگر نگذارید با او ازدواج کنم خودم را می کشم که ازدواج انجام می شود. فرخنده بسیار بدذات است و با همه سر ناسازگاری دارد. در این میان صدف با مردی دوست می شود به نام اوز ولی بعدش نمی خواهد این دوستی را ادامه بدهد و نجلا شماره اوز را می گیرد و با او دوست می شود . علیرضا خان در شرکتی مشغول به کار بوده که اوز به او تهمت می زند و علیرضا بیرون می اید. اوز خیلی انسان مکاری است و همزمان با زن رییسش جیدا هم در ارتباط است در عروسی فرخنده اوز و خانواده رییسش را دعوت می کند و اوز انجا می فهمد که نجلا دختر علیرضا خان است علیرضا از دست اوز حسابی دلگیر است و نمی خواهد بگذارد که خانواده اش به او نزدیک شوند. لیلا هم با دوست پسر یکی از دوستانش دوست می شود که با هم تصادف می کنند و به یک پیر مرد می زنند و او می میرد لیلا دستگیر می شود و در نهایت با پول خانواده دوست پسرش قضیه فیصله می یابد. نجلا با اوز تمام کرده و لیلا با اوز دوست می شود. یک شب که صدف تنهاست لیلا و نجلا به نزد صدف می روند اوز به لیلا زنگ می زند و او را بیرون می کشد او بسیار نوشیده و به لیلا تعرض می کند الان لیلا همش افسرده است و جرات ندارد که به کسی چیزی بگوید. از طرفی پیرزنی وارد داستان می شود که از بچه گی با علیرضا خان بوده و او عکس زنی به نام ریحان را به شوکت نشان می دهد و می گوید که او زن قبلی علیرضا خان بوده. الان در خانه هر کس رازی دارد. از طرفی اول همه با این پیرزن که اسمش ثریا بود بد بودند بعد می فهمند که او کلی پول دارد همه سعی دارند که توجه او را به خود جلب کنند. فکرت هم همش یار پدرش است و از بقیه دخترها با شعورتر به نظر می رسد او نامزدی داشته که وقتی پدرش بخش دار بوده می فهمد که نامزد فکرت در اختلاس دست داشته فکرت به خاطر پدرش از نامزدش جدا می شود او چند بار برای اشتی می اید اما فکرت نمی پذیرد و یک روز او را در حال غذا خوردن با نامزد جدیدش می بیند. در این بین اوز یک جریان الکی ترتیب داده بود و نگذاشته بود به رییسش تیر بخورد و خیلی مورد اعتماد رییسش قرار گرفته است. از طرفی جیدا زن رییس از طریق فرخنده می فهمد که اوز با لیلا و نجلا دوست است و او هم در اندیشه انتقام از اوز است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت باکلی زحمت وهزینه درست شده است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 230
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 84
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 91
  • بازدید ماه : 2,323
  • بازدید سال : 22,275
  • بازدید کلی : 241,762
  • کدهای اختصاصی